کتاب اطلس تاریخی سادات ایران (سادات قم و آوه) از آغاز ورود تا پایان قرن نهم هجری، نوشتۀ سید حسن حسینی، است که در 343 صفحه در قطع وزیری در آبان 1398ش توسط بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، در مشهد منتشر شده است. این کتاب در دو بخش تنظیم شده است. در بخش نخست، ابتدا مباحث کلی در مورد حدود جغرافیایی قم، تاریخچۀ آن، علل مهاجرت سادات به این خطه مطرح شده است. سپس شاخه های مختلف سادات حسنی، حسینی، ، رضوی، علوی و طالبی مهاجر به این سرزمین شناسایی و معرفی شده اند. در مباحث بعدی از فعالیتهای ی و فرهنگی سادات قم سخن به میان آمده است. بخش دوم کتاب شامل دو فصل است، در فصل اول خاندانهای سادات آوه و در فصل دوم خاندان های سادات تفرش، ساوه و مناطق اطراف آنها معرفی شده اند و در پایان، پس از فهرست منابع، پیوستهایی تهیه شده که شامل نسبنامه های سادات مهاجر، نقشه های مهاجرت و پراکندگی سادات و تصاویر برخی بقاع تاریخی و کهن امامزادگان مشهور منطقۀ قم و استان مرکزی می باشد. این اثر با استفاده از الگوی پژوهش تاریخی، با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی تدوین شده است.
شهید حجتالاسلام سید هادی علوی نسب» در سال 1359 در شهر دررود (درّود) از توابع شهرستان نیشابور متولد شد. وی جهت تحصیل علوم دینی به شهر قم مهاجرت نمود. پس از اتمام تحصیلات، در سمت های مختلفی از جمله مدیریت حوزه علمیه برادران ایوان غرب استان ایلام، معاونت آموزش حوزه علمیه خواهران استان قم ،معاونت آموزش حوزه علمیه برادران استان گلستان، ریاست دفتر آیت الله مؤیدی قمی خدمت کرد.
وی در ابتدای سال 1395 به مدت چهار ماه، به صورت داوطلبانه برای مبارزه با گروه تکفیری داعش عازم سوریه شد که از ناحیه دست و گوش مجروح شد و جهت مداوا به ایران بازگشت. ایشان برای دومین بار در ۱۵ اسفند ۹۵ عازم سوریه شد که در ادامۀ حضور خود در آن کشور، در جریان نبرد با تکفیریهای داعش در روز هفتم تیرماه 1396 در منطقۀ حلب به درجه رفیع شهادت نایل شد. از وی ۲ فرزند پسر و یک دختر به یادگار، مانده است .بدن مطهر این شهید بزرگوار، پس از تشییع در شهرهای قم و نیشابور، در جوار بقعه امام زادگان عین علی وزین علی شهر دررود به خاک سپرده شد.
ابتدا کمی از خودتان و سابقۀ فعالیتهای علمی و فرهنگیتان به ویژه در ارتباط با سادات بگویید.
اینجانب سیدحسن حسینی، دانشجوی دکتری تاریخ ایران بعد از اسلام دانشگاه فردوسی و پژوهشگر گروه سادات و مفاخر اسلامی بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی هستم که از سال ۱۳۸۲ در این گروه -که آن زمان تراجم و انساب نام داشت- فعالیت دارم. حوزۀ فعالیت من تاریخ سادات ایران، تاریخ تشیع، تاریخ نیشابور و مشاهیر مشهد است. تاکنون ۶ عنوان کتاب به صورت گروهی و ۶ عنوان به صورت انفرادی و بیش از چهل مقاله علمی ودایرهالمعارفی در حوزههای یاد شده نوشتهام. اطلس تاریخی سادات در سه حوزۀ اصفهان، قم و فارس مناطقی است که به صورت تخصصی در آن کار کرده ام و سه مجلد کتاب در اینباره نوشتهام. رسالۀ دکتری بنده دربارۀ نقش و جایگاه سادت در عصر حاکمیت ترکان (قرون پنجم و ششم هجری) در ایران است.
آیا سادات صرفاً به دلایل ی و جغرافیایی به ایران مهاجرت کردند؟
دلایل مختلفی در مهاجرت سادات به ایران دخیل بوده است. برخی از این دلایل، ی است، مانند آنچه در قرون دوم و سوم هجری رخ می داد و سادات تحت فشار حکومت های اموی و عباسی راه قیام و مهاجرت به ایران را در پیش میگرفتند. در پارهای موارد وضعیت جغرافیایی و خشکسالیهایی که در منطقۀ عربستان رخ میداد، عامل اصلی مهاجرت بود. نکتۀ قابلتوجه اینکه اغلب مناطق خوش آب و هوای ایران محل تجمع سادات بوده است و کمتر به مناطقی چون سیستان و هرمزگان که گرم و خشک هستند، مهاجرت کردهاند. و در پارهای موارد امور اجتماعی و اقتصادی عامل مهاجرت بود. در این بین نقش حاکمان و وزرای دوستدار سادات را نباید فراموش کنیم. در عهد آلبویه صاحببنعباد نقشی مهم در این زمینه داشت. او برای سادات امکانات مختلف را فراهم می کرد. عضدالدوله دیلمی هم برخی سادات را برای ست به فارس دعوت کرد و به آنها ملک و زمین داد. مردم قم خیلی به سادات احترام می گذاشتند و به آنها املاک می بخشیدند.
مهمترین سلسلههای سادات کدام سلسلهها هستند که بیشترین تأثیر فرهنگی و اجتماعی و ی را در طول تاریخ (به ویژه در ایران) برجای گذاشتهاند؟
در هر نقطه از ایران شاخۀ خاصی از سادات در دورهای خاصی از تاریخ تأثیر داشتهاند که این تأثیر ممکن است ی یا فرهنگی و اجتماعی باشد. در قرن سوم هجری خاندان سادات حسنی اولین حکومت شیعی را در مازندران تأسیس کردند. آلزباره در نیشابور و سبزوار طی قرون چهارم و پنجم هجری تأثیر ی و فرهنگی زیادی داشتند. در همدان خاندان سادات حسنی مشهور به علویان از قرن چهارم تا حملۀ مغول حاکمیت این شهر را در دست داشتند. در قم، خاندان سادات حسینی حمزوی نقش ی و فرهنگی مهمی در قرون پنجم و ششم هجری داشتند. در منطقۀ فارس سادات طباطبایی نقش ی داشتند و سادات دشتکی بیشتر اقدامات فرهنگی را انجام دادهاند.
نقش ی و اجتماعی سادات در چه دورههای تاریخی پررنگتر و اثرگذارتر بوده است و چه عواملی در این اثرگذاری دخیل بودهاند؟
سادات به دلیل وابستگی به خاندان نبوت در تمام ادوار پس از اسلام اثرگذار بودهاند، ولی در برخی ادوار مانند دورۀ آل بویه، سلجوقیان، ایلخانان و تیموریان نقش برجستهای داشتند و در عهد صفوی نیز اغلب شئون مختلف کشور در دست سادات بود، زیرا صفویان نیز خود را از سادات می دانستند. در این ادوار علاوه بر نهاد نقابت که در جامعه اثرگذار بود، ریاست شهرها که وظیفهای مانند شهرداری کنونی داشته در شهرهایی چون مشهد، هرات، همدان، قزوین، قم در دست سادات بود.
آیا حضرتعالی اصولاً سادات را بهعنوان یک جریان فرهنگی و اجتماعی تلقی میکنید؟ یا صرفاً به آنها به عنوان گسترۀ جمعیتی مینگرید که در طول تاریخ و به اقتضای سلسله عواملی حرکتها و جنبشهایی را رقم زدهاند؟
سادات یک گروه جمعیتی اثرگذار در ادوار مختلف تاریخ بعد از اسلام ایران هستند. قیام یحییبنزید در خراسان در واپسین سالهای حکومت امویان تأثیری مستقیم بر جریان تشیع در این منطقه داشت. سادات علوی مازندران نیز تأثیری چشمگیر در گرایش مناطق شمالی به اسلام و تشیع داشتند. ایشان نخستین پایگاه تشیع را در شمال ایران تأسیس کردند. میتوان گفت سادات ایران به عنوان یک گروه جمعیتی، در ایجاد زمینهها و زیرساختهای گرایش ایرانیان به تشیع اثرگذار بودند.
امروزه میتوان از ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی سادات به عنوان بستری برای مقابله با جریانهای فکری معاند و جریانهای انحرافی (بهویژه فرقههای دروغین) استفاده کرد؟ در این زمینه باید بیشتر به چه راهکارهایی متوسل شد؟ شکل دادن خود سادات به عنوان ساختاری فرهنگی و اجتماعی و اثرگذار یا استفاده از سادات در ساختارهای از پیش آماده و نهادهای مرتبط؟
سادات به عنوان وابستگان پیامبر، باتوجه به احترامی که میان فرق مختلف اسلام از گذشته داشته و دارند، میتوانند به عنوان محوری برای اتحاد مسلمانان قرار گیرند و در این زمینه بیشتر باید تقریبگرایی در نظر گرفته شود. تلاش گردد وجوه مشترکات میان تمام فرقهها مد نظر باشد تا بتوان آن وجه وحدت را بهتر در جامعه جلوه داد.
حضرتعالی بخش سادات اصفهان کتاب اطلس تاریخی سادات ایران را تألیف نمودهاید از اینرو اجازه دهید کمی به مباحث این کتاب بپردازیم؛ اسلام از چه زمانی وارد اصفهان شد و مورد پذیرش قرار گرفت؟
اسلام از ابتدای قرن اول هجری وارد این خطه گشت و در سال ۲۳ق در عهد عمر خطاب فتح شد. مردم اصفهان نیز طی قرون اولیۀ اسلام بیشتر بر آیین اهل سنت بودند و شیعیان در این سرزمین در اقلیت قرار داشتند. تعداد محدثان شیعه در این خطه اندک بود، اما به مرور گرایشهای شیعی پررنگ شد که وجود کتیبههای شیعی باقی مانده از قرن پنجم و ششم دال بر این واقعیت است. گسترش تشیع تا آنجا ادامه مییابد که در قرن هفتم و هشتم شاهد درگیریهای این دو فرقه هستیم. اما در دورۀ صفوی غالب مردم به تشیع گرویدند.
سادات از چه دورهای و به چه دلیل مهاجرت خود به اصفهان را آغاز کردهاند؟ نحوۀ تعامل و برخورد مردم اصفهان با سادات چگونه بوده است؟ کدام سلسلههای سادات بیش از همه در اصفهان فعالیت داشتهاند؟
از قرن دوم هجری شاهد مهاجرت سادات به این سرزمین هستیم. شرایط مناسب آب و هوایی، مرکزیت شهر اصفهان طی قرن های پنجم و ششم و شخصیتهایی مانند صاحب بن عباد و… در گرایش مردم برای مهاجرت به این منطقه تأثیر داشتند. سادات از ابتدا در این شهر مورد احترام بودهاند. از قرن چهارم به بعد بقعههای سادات در شهر اصفهان مورد توجه و محل زیارت مردم بوده است.حتی در عهد سلجوقی شاهدیم که برخی سادات به ریاست این شهر نیز میرسند. در حقیقت سادات طباطبایی از نسل امام حسن و سادات حسینی از نسل حسن افطس بیش از همه در این استان بودهاند.
کمی دربارۀ نقش ی و اجتماعی سادات در اصفهان توضیح دهید؛ در چه دورههای تاریخی این اثرگذاری بیشتر بوده و از چه زمانی و به چه دلیل کاسته شده است؟
نقش ی سادات ابتدا در قیامهای آنها ظهور کرد. قیام عبداللهبنمعاویهبن جعفر طیار ابتدا از کوفه آغاز شد و بعد به مناطق ایران از جمله اصفهان رسید که پس از آن نیز به خراسان رفت. پس از آن در قرون چهارم و پنجم سادات وارد مناصب ی شدند مثلاً به ریاست شهر انتخاب شدند یا در درگیریهای پیش آمده بهعنوان واسطۀ صلح عمل میکردند. در برخی موارد هم به پشتیبانی از یکی از طرفهای درگیر وارد مجادلات ی میشدند و گاه در همین راه نیز کشته میشدند مانند آنچه که بر سر میرعلاءالدین شهشهان آمد.
نهاد نقابت با چه انگیزهای در جهان اسلام به وجود آمد و آیا اصولاً میتوان آن را بهعنوان نهاد اثربخشی سادات در جهان اسلام برشمرد؟
نهاد نقابت را عباسیان در نیمۀ قرن سوم هجری با هدف سرپرستی سادات بنی هاشم به وجود آوردند. طبق بررسیهای انجام شده عباسیان دو هدف از این کار داشتند نخست اینکه از طریق این نهاد، سادات علوی را که رقبای آنها بودند، تحت نظر میگرفتند و آمار دقیق آنها را در مناطق مختلف به دست میآوردند. دیگر از طریق حقوقی که ماهیانه به آنها پرداخت میشد به نوعی با وابسته کردن سادات به خود از قیام آنها جلوگیری میکردند.
چه جنبههای اجتماعی و فرهنگی در نهاد نقابت وجود دارد که امروز میتواند نقطه ثقل بازخوانی و بازاندیشی در بارۀ نهاد نقابت و رویکردها و وظایف آن و در نهایت بازسازی آن در جهان معاصر قرار گیرد؟
در جامعۀ اسلامی و شیعی وجود نهاد نقابت مناسب است، ولی نباید به گونهای باشد که به نوعی به جامعۀ طبقاتی منجر شود. چون وجود چنین نهادی مستم آن است که دارالنقابه و تأسیسات خاص آن تأسیس شود و هزینۀ مالی نیز دارد و همانطور که در گذشته وجوهی به سادات پرداخت میشده، چنانچه اکنون نیز بخواهیم این وجوه را پرداخت کنیم، موجب نیتی دیگر مردمان ساکن در این سرزمین خواهد شد و احساس نوعی تبعیض خواهند کرد. آسیب دیگری که این اقدام در پی خواهد داشت این است که با اعمال این توجهات انبوهی از افراد عامی در پی اثبات سیادت خود خواهند گشت.
آیا حضرتعالی نیز به ایجاد شناسنامههای تاریخی و مستند برای امامزادهها و مزارات معتقد هستید؟ و به نظر شما انجام این کار دارای چه مزایا و احتمالاً معایب و گزندهایی خواهد بود؟
اینکه امامزاده ها دارای شناسنامه باشند خیلی مناسب است، چون افراد باید بدانند که به زیارت چه فردی میروند. البته ممکن است برای خیلی از امامزادههای کنونی نتوان یک شجرۀ مستند تشکیل داد. چون شیعیان از قرن پنجم به بعد متهم به امامزادهسازی هستند. برخی از مشهورترین بقعههای امامزادههای ما اکنون فاقد مستندات تاریخی معتبر هستند. البته تأکید زیاد بر این امر ممکن است در میان عوام جلوۀ مناسبی نداشته باشد چون تصوری که یک محقق تاریخ و نسبشناس نسبت به یک بقعه و امامزاده دارد با تصور مردم عادی خیلی متفاوت است. این را هم باید بدانیم که برخی از بقاعی که اکنون به نام امامزاده زیارت میشوند متعلق به برخی از عرفا یا حاکمان محلی هستند و ارتباطی با سادات ندارند و چه بسا برخی نیز به صورت خوابنما ساخته شده باشند.
جایگاه و اهمیت نسبتشناسی سادات از نظر شما چیست؟ آیا امروز آنطور که باید به این امر اهمیت داده میشود؟
از دیدگاه یک مورخ نسبشناسی شاخهای از علم تاریخ است و برای شناسایی افراد، پی بردن به نسب و نژاد آنها امری ضروری است. در واقع سادات از طریق علم نسب شناسی پی به هویت گذشته و اجداد خود میبرند. اما در سالهای اخیر مشاهده میشود افرادی که فاقد مدارک معتبر علمی هستند و مطالعۀ کافی در این زمینه ندارند، دنبال این امور را گرفتهاند، چنانکه شجرهنامهسازی برای امامزادهها و سادات به یک معضل تبدیل شده است. همانطور که فردی به نام شیخ علی فلسفی در مشهد چنین کاری انجام داده و چند خاندان عامی را سید نموده است.
به عنوان سؤال آخر حضرتعالی چه مناطقی از جهان را دارای بیشترین ظرفیت و زمینههای فکری و فرهنگی برای پذیرش نقش سادات و استفاده از ظرفیتهای ایشان میدانید؟
در پاسخ به این سؤال باید بگویم به غیر از ایران در مناطقی چون یمن، عراق، افغانستان سادات زیادی ست دارند و میتوانند نقش بارزی در امور مختلف داشته باشند.
امام زادگان راوی در کتاب الکافی
سیدحسن حسینی[1]
منتشر شده در مجموعه مقالات کنگره بین المللی ثقة الاسلام کلینی.(جلد سوم، صفحات 103 تا 135)
چکیده:
در نوشتار حاضر، به معرفی امامزادگان راوی در کتاب الکافی پرداخته شده و فعالیت های ایشان در نشر تعالیم اهل بیت علیهم السلام را به تصویر کشیده شده است. نویسنده به شرح حال 52 امامزادۀ راوی حدیث در الکافی اشاره کرده و مدعی است که سلسله نسب 39 نفر از آنها مشخص است و برخی دیگر تحت عنوان علوی» یاد شده اند. و مشخص نیست نسبشان به کدام امام معصوم علیه السلام می رسد. وی جدولی نیز از شرح حال و زندگی این امامزادگان ارائه نموده و موضوعاتی که از ایشان در آن رابطه روایت نقل شده نیز آمده است .
از دیدگاه نویسنده، این امامزادگان راوی و سایر امامزادگان ، نقش بسیار مهمی در احیای تفکر شیعی داشته اند و این طور نیست که امروز تنها بقاع متبرکه ای که از آنها بر جای مانده، جنبۀ دینی دارند. اگرچه زیارت این بقاع متبرکه نیز نوعی خیزش دینی و فرهنگی در جوامه شیعی (به وِیژه ایران) ایجاد می نماید.
کلیدواژه: الکافی، امامزادگان، راوی، علی بن جعفر، حسین بن زید، عبدالعظیم حسنی.
مقدمه:
فرزندان ، نوادگان و اعقاب ائمه اطهار علیهم السلام نقش موثری در ترویج دین مبین اسلام و تحکیم پایه های فرهنگ وتمدن اسلام شیعی داشته اند و با انتقال گزارش دیده ها وشنیده های خود که شامل احوال واقوال اجداد گرامی شان بود ، سهم بزرگی در باروری فرهنگ غنی تشیع ایفا کردند. آنها با مهاجرت به مناطق مختلف و از جمله ایران ، نقش ارزنده ای را در اشاعۀ مذهب تشیع اثنی عشری در این سرزمین برعهده گرفتند و در بسیاری موارد در راه تحکیم مبانی اسلام راستین و دفاع از حق ، جان خویش را فدا کردند . نگاهی مختصر به جغرافیای پراکندگی بقاع امام زادگان در ایران ، بیانگر این است که رابطه ای مستقیم بین مهاجرت سادات به یک منطقه و گرایش مردم آن منطقه به تشیع وجود دارد ودرواقع یکی از عوامل اصلی گرایش ایرانیان به تشیع همین امر است.
بسیاری از روایات و احادیث متقن و محکم شیعه از طریق امام زادگان به نسل های بعد منتقل گردید واین جنبه بر احترام واعتبار شخصیت ایشان بیش از پیش افزود و هدف اصلی و بهانۀ ما از نوشتن این مقاله ، تبیین این مقوله و نشان دادن گوشه ای از فعالیت های این بزرگواران است . امروزه ما شاهد خیزش جامعۀ شیعی ایران به سمت ساخت و تعمیر بقاع متبرکه ای هستیم ، که در اقصی نقاط این سرزمین ، منصوب به یکی از فرزندان ائمه علیهم السلام ، روات حدیث و یا یکی از بزرگان شیعه باشد ، مردم به جهت استحباب زیارت[2] و برای بزرگ داشت شخصیت ایشان ، مزارات آن ها را بازسازی نموده ، موقوفاتی بر مزار ایشان قرار می دهند ، که این امر، برگرفته ازتوصیه های رسول خدا (ص) در مورد زیارت ائمه علیهم السلام و اولاد آن ها و تعمیر بقاع مربوط به ایشان است .آن حضرت در این خصوص به حضرت علی (ع) فرمودند : " ای علی خداوند قبر تو و فرزندان تو را خانه ای از خانه های بهشت و میدان گاهی از میدان گاهای آن قرار داده است . هر کس بقاع شما را تعمیر کند ، مثل این است که سلیمان بن داوود را درساخت بیت المقدس کمک کرده است "[3] و در حدیـثی دیگر فرمـودند : " هر کـس مرا یا یکی از ذریۀ مرا زیارت کنـد من در روز قیامت او را از هول های قیامت نگه می دارم "[4] . بر این نکته تأکید می ورزیم که احترام گذاردن به امام زادگان تنها نه به این خاطر است که ایشان فرزند ائمه علیهم السلام هستند ، بلکه عملکرد و اقدامات آن ها نیز ملاکی در نکو داشـت آنها ست ، امام زادگانی که صالح بودند و ایمانی قوی داشـتند ، بیشتر مورد توجه قرار گرفته اند . نمو نۀ بارز این امر امام زاده عبدالعظیم حسنی است ، که از بزرگان روات شیعه است و مزاری با شکوه در بزرگداشت شخصیت وی در شهر ری از قدیم الا یام برپا شده است .
در کتب حدیث شیعه به اسامی بسیاری از امام زادگان برخورد می کنیم که جزو راویان حدیث ائمه اطهارعلیهم السلام بوده اند . ثقه الاسلام کلینی نیز در کتاب کافی ، در مباحث مختلف ، احادیثی را نقل کرده که راویان آن ها امام زادگان عظیم الشان هستند . اکثر امام زادگان راوی از شیعیان و معتقدان به ائمه علیهم السلام بودند ، لیکن به لحاظ علم ، معرفت و شهرت یکسان نیستند ، عده ای ازایشان گمنام و برخی دیگر از معاریف و مشاهیرزمان خود به شمار می رفتند . از جمله مشاهیر این امام زادگان باید علی بن جعفر الصادق(ع) ، حسین بن زید بن امام سجاد(ع) ، اسحاق بن جعفر الصادق(ع) ، عبد العظیم بن عبدالله الحسنی ، عیسی بن عبدالله بن محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب (ع) و یحیی بن عبدالله بن حسن بن امام حسن (ع) رانام برد که در میان ایشان علی بن جعفر الصادق (ع) بیش از همه حدیث روایت نموده است و از مشاهیر محدثین شیعه است .
در مجموع درکافی از حدود پنجاه نفر امام زاده حدیث روایت شده ، که سلسله نسب بیش از سی نفر شان مشخص است و برخی دیگر تحت عنوان علوی یاد شده اند . برخی از آن ها در طبقۀ اول روات حدیث هستند ومستقیماً از امام معصوم روایت می نمایند و برخی دیگر با واسطه یا از طریق آبا واجداد خود و یا از طریق اصحاب ائمه علیهم السلام به روایت حدیث می پردازند . در این مقاله سعی بر آن است این امام زادگان شناسایی شده ، به طور اجمال به معرفی شخصیت ایشان پرداخته ، موضوعاتی که در آن باب از ایشان حدیث روایت شده و اشخاصی که آن ها از وی حدیث را روایت نموده اند و همچنین افرادی که از این امام زادگان حدیث روایت کرده اند اشاره خواهیم داشت . به این نکته نیز اشاره کنیم که احتمال دارد برخی دیگر از امام زادگان راوی ، در کتاب کافی ، وجود داشته باشند که در این مقاله به دلیل عدم وجود سلسله نسب و یا نیامدن نسبت آنها پس از اسمشان شناسایی آنها ممکن نشده است .
کلینی در کافی در مورد امام زادگان حق شناس حدیثی از امام رضا (ع) نقل می کند که مضمون حدیث چنین است : " همانا علی بن عبدالله [ عبیدالله] بن حسین بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام و همسر و پسرانش اهل بهشتند هر کس از اولاد علی وفاطمه علیها السلام عارف به این امر ( امامت ) باشد ، مانند مردم دیگر نیست . "[5] این حدیث در مورد علی الصالح بن عبیدالله الاعرج بن حسین الاصغربن زین العابدین (ع) ذکر شده که وی و همسرش از شیعیان مخلص و افرادی صالح بودند و ارادت خاصی به امام رضا (ع) داشتند ، دنبالۀ حدیث نیز به این معناست امام زادگانی که امامت ائمه علیهم السلام را قبول داشته باشند ، ثواب و پاداشی بیش از مردم دیگر خواهند داشت ، که این ممکن است به خاطر شرافت نسب آ ن ها باشد ، چنا ن که در مورد همسران پیامبر (ص) این امر وجود داشت ، یا این که به خاطر این که آن ها قوم و خویش امام (ع) به حساب می آمدند ، اطاعت ایشان از امامی که فامیل آن ها سـت ، دشـوارتر از سایر مردم اسـت ، چرا که اسباب کینه و حسد در آن ها قوی تر و خضوع و کوچکی ، سخت تر است وممکن است شیطان آن ها را به ادعای امامت وسوسه کند .
در جای دیگر هنگامی که احمد بن عمر، ازابوالحسن [موسی بن جعفر] در مورد کسی که فرزند فاطمه (س) باشد و با ائمه دشمنی کند ، سؤال کرد ، فرمود : " عقاب ایشان دو چندان است . "[6] این دو حدیث بیانگر نقش خطیر امام زادگان در موضوع امامت است و این که ایشان بیش از هرقشر دیگر در این زمینه مسئولیت دارند و همچنین پاسخ به این سؤال که چرا از دیر باز در بین جامعۀ شیعه مورد توجه و احترام می باشند .
اکنون در ذیل به شرح مختصراحوال امام زادگان راوی در کتاب کافی می پردازیم :
- ابراهیم بن محمد بن عبد الله بن موسی بن جعفر(ع): وی ظاهراً ازراویان ثقه است .[7] برخی نسابیون نسل جدش ، عبدالله بن موسی کاظم را تنها از فرزندش موسی نوشته اند ،[8] اما ابن عنبه نسل او را از دو فرزندش محمد و موسی می داند[9] و به این ترتیب نسب ابراهیم بن محمد بن عبدالله بن موسی (ع) مورد تایید است . درکتاب کافی باب " ذکر کسانی که حضرت صاحب امان (عج) را دیده اند " ازوی حدیث نقل شده است .او این حدیث را از محمد بن یحیی روایت می نماید و حسن بن علی نیشابوری آن را از وی نقل می کند .[10] علاوه بر این در منابع دیگر از جمله در کمال الدین و العیون نیز از وی احادیثی از امام حسن عسکری (ع) و امام رضا (ع) نقل شده است . فرزندان وی احمد ومحمد بن ابراهیم نیز از راویان حدیث بوده اند . [11]
- ابی بکر بن عیسی بن احمد علوی : وی از راویان مجهول است و نامش نیز در کتب انساب ذکر نگردیده است . تنها در مجلد نخست کتاب کافی در باب " نماز برجنازه درمساجد " از امام موسی کاظم (ع) حدیث نقل می نماید و موسی بن طلحه این حدیث را از وی روایت می کند.[12]
- احمد بن علی بن محمد بن عبدالله بن محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب(ع) : از جمله روات شیعه است . درکافی باب " زندگی نبی صلی الله علیه و آله " از وی دو روایت ذکر شده است . او احادیث را از امام صادق (ع) روایت می نماید و محمد بن ابراهیم جعفری از وی آن ها را نقل می کند.[13] کلینی نسب او را " احمدبن علی بن محمد بن عبدالله بن عمر" آورده است که ظاهراً یک نسل را جا انداخته است ، زیرا عمربن علی (ع) ، تنها از فرزندش محمد الاکبر صاحب اعقاب شده است و عبدالله نوادۀ عمر است.[14]
- احمد بن عیسی علوی : وی به احتمال فراوان ابوجعفر احمد بن عیسی بن جعفر الملک بن محمد بن عبدالله بن محمد بن عمر الاطرف بن علی بن ابی طالب (ع) است . شیخ طوسی او را ثقه و در زمرۀ اصحاب عیاشی ذکر کرده است[15] و عمری در المجدی او را شخصی عفیف ، دیندار و راوی حدیث معرفی می کند .[16] در کافی باب " نوادر" از وی حدیثی ذکر شده است . وی این حدیث را از طریق عباد بن صهیب البصری از امام صادق (ع) روایت می نماید و جعفر بن محمد الصیقل آن را از وی نقل می کند . [17]
- اسحاق بن جعفر الصادق (ع ) : وی ملقب به مؤتمن است . مادرش ام ولد بود و با امام کاظم (ع) از این مادر بودند . او شخصی ثقه ، جلیل القدر، صاحب فضل و صلاح و انسانی پرهیزکار و مجتهد به حساب می آمد. او از پدرش و برادرش مـوسـی (ع) و امام رضا (ع) حدیـث روایـت کرده است . و محدثین زیادی از وی حدیث روایت نموده اند . او معتقد به امامت برادرش موسی بن جعفر (ع) بود و از پدرش نص امامت برادرش موسی (ع) را روایت کرده است .[] شیخ طوسی او را در زمرۀ اصحاب پدرش امام صادق (ع) ذکر کرده است .[19] وی شبیه ترین مردم به رسول الله (ص) بود .[20]نقل شده وی به مصر رفت و در آن جا درگذشت . همسرش نفیسه دختر حسن بن زید بن امام حسن (ع) است که سیده ای بزرگوار بود و در در مصر به سال 208 ق. درگذشت وقبرش در آن جا مزار معروفی است . [21]اعقابش حسن ، حسین و محمد بن اسحاق بودند .[22]
در کافی باب های " ولادت ائمه علیهم السلام " ، " زندگی نبی صلی الله علیه و آله " ، " اشاره و نص برابی الحسن موسی علیه السلام " و" غنیمت " از وی حدیث نقل شده است ، که آن ها را از پدر ش روایت نموده و یعقوب بن جعفرالجعفری ، وشاء ، بکربن محمد ازدی و عبدالله بن ابراهیم جعفری از وی روایت می کنند .[23]
- اسحاق بن موسی الکاظم (ع) : شیخ طوسی وی را در زمرۀ اصحاب برادر ش امام رضا(ع) آورده است . [24] مادرش ام ولد بود. وی با دخترعمویش، اسحاق بن جعفرالصادق (ع) ازدواج کرد . او در سال 240 ق. در مدینه درگذشت . پسرانش به نام های حسین ، محمد ، عباس المهلوس ، علی ، قاسم و موسی بودند [25] و دخترش رقیه عمری طولانی کرد و در سال 316 ق . در گذشت . او جد ابی طالب محمد الملهوس ، و ابی جعفر محمد الصورانی است که در شیراز مقتول شد و قبرش در آن جا است .[26] در کافی باب " همنشینی با گنهکاران " از وی حدیث نقل شده است . او این حدیث را از برادرش امام رضا(ع) وعمویش علی بن جـعفرالصادق (ع) روایـت می نماید و محمد بن مسـلم آن را از وی نقل می کند.[27]
- اسماعیل بن محمد الارقط بن عبدالله الباهر بن امام سجاد (ع) : مادرش ام سلمه دخترامام باقر(ع) است . همسرش زینب بنت عبیدالله الاعرج بن حسین اصغر بن امام سجاد بود و ازوی صاحب دو فرزند به نام های محمد - که از شجاعان بنی هاشم بود- و حسین ملقب به " البنفسج " شد که نسلش نیز از این دو نفربود.[28] در کافی باب های " اشاره و نص بر ابی جعفر(ع) " و" نماز حوائج " از وی حدیث نقل شده است . وی این احادیث را از امام صادق (ع) روایت می نماید و ابراهیم بن ابی البلاد آن احادیث را از او روایت می کند.[29]
- ام سلمه بنت امام صادق (ع) : وی همسر محمد الارقط بن عبدالله الباهر بن زین العابدین (ع) است . در کافی باب : " نماز حوائج " از وی و پسرش اسماعیل بن محمد الارقط حدیثی نقل شده است که آن را ازامام صادق (ع) روایت می کنند و علی بن ابی حمزه از آن دو حدیث را روایت می کند.[30]
- جعفربن زید بن موسی الکاظم (ع) : وی مکنی به ابو عبدالله است . پدرش زید النار در ایام مأمون در بصره قیام کرد و خانه های عباسیان رابه آتش کشید و سپس دستگیر و روانۀ مرو شد ولی در مورد مرگش منابع اختلاف نظر دارند . کتب انساب اطلاع دقیقی از احوال جعفر بن زید نمی دهند همین قدر می دانیم که اعقاب و فرزندانش در سیرجان و ارجان (بهبهان ) و مغرب (مراکش) می زیسته و نقبای آنجا بوده اند.[31] در کافی باب " آنچه ادعای امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند " از وی حدیث نقل شده است. وی این حدیث را از پدر و اجدادش علیهم السلام روایت می نماید و موسی بن محمد بن اسماعیل بن عبیدالله بن عباس بن علی (ع) آن را از وی روایت می کند.[32]
- جعفربن عبدالله العلوی : ظاهراً وی ابوعبدالله جعفر المحدث بن عبدالله رأس المذری بن جعفر الثانی بن عبدالله بن جعفر بن محمد بن علی بن ابی طالب (ع) است . اواز راویان ثقه و ازمجتهدین زمان خود به شمار می رفت و از برادرش محمد ، پدرش عبدالله بن جعفر ، حسن بن محبوب ، محمد بن ابی عمیر ، حسن بن علی بن فضال ، عبیس بن هشام و صفوان و ابن جبله حدیث روایت می کرد. او صاحب کتاب متعه بود که احمدبن محمد بن سعید بن عبدالرحمن همدانی آن را از وی روایت کرده است .[33]وی در کوفه ست داشت و فرزندانش عبارت بودند از : زید ، عبدالله ، حمزه ، موسی ، اسحاق ، ابوطالب و ابوطیب قاسم .[34] درکافی باب " برتری جهاد " از وی حدیث روایت شده است . وی آن را از علی بن عباس روایت می نماید و احمد بن محمد بن سعید آن را از او نقل می کند . [35]
- جعفر بن محمد حسنی (حسینی ): نسب او به درستی مشخص نیست .شاید وی جعفر بن محمد بن حسن العلوی الحسنی با شد که ابو الفرج اصفهانی در الاغانی از وی روایت می کند .[36] در کتاب کافی باب های " آنچه مستحب است در ازدواج ن هنگام بلوغ آن ها و تشویق ایشان به ازدواج " و" اکرام زوجه " از وی حدیث نقل شده است . وی این احادیث را از علی بن عبدک روایت می نماید و احمد بن محمد بن سعید ، آن را از وی نقل می کند . [37]
- حسن بن حسن الافطس : نسب او چنین است : ابو محمد حسن المکفوف بن حسن الافطس بن علی الاطهر بن زین العابدین (ع) . مادرش حوریه دختر خالد بن ابی بکر بن عثمان بن عبدالله بن عبدالله بن عمر خطاب بود. او از پنج فرزندش به نام های عبدالله- که نسلش در نیشابور بود – علی ، حمزه ، ابوطیب قاسم و حسین صاحب اعقاب شد. وی چشمش پوشیده بود به همین جهت مکفوف خوانده می شد. وی درایا م قیام ابوسرایا بر مکه غلبه یافت و ورقاء بن یزید اورا دستگیر و به کوفه برد .[38]وی در کافی باب " اشاره ونص بر ابی محمد (ع) امام حسن عسکری " از امام هادی (ع) حدیث روایت می کند و سعد بن عبدالله آن حدیث را از وی نقل می نماید .[39]
- حسن بن حسین العلوی : او از اصحاب امام رضا (ع) و امام هادی (ع) می باشد[40] و از راویان امامی مجهول به شمار می رود[41] ، این احتمال وجود دارد وی همان حسن بن حسین العلوی بن زید الشهید بن امام سجاد (ع) باشد ، که از راویان حدیث بود و در قیام ابوالسرایا در زمان مأمون مقتول گشت .[42] کلینی در باب" نوادر- متفرقه " از وی حدیثی رانقل می کند. او آن حدیث را از ابوالحسن [43]علیه السلام روایت می نماید . [44]
- حسن بن علی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر(ع) : از زندگی وی اطلاع دقیقی در دست نیست . در تهذیب الانساب آمده که علی بن ابراهیم بن موسی الکاظم (ع) اولادی داشته که نسلشان منقرض شده است .[45] از این گفته برمی آید که احتمالاً حسن بن علی فرزند ذکوری نداشته است تا نسلی از وی باقی بماند و در کتب انساب ثبت شود . در کافی باب " زندگی صاحب امان علیه السلام " ازوی و برادرش محمد حدیـث نقل شده اسـت ، آن دو آن روایـت را ازمحمـد بن علی بن عبـدالرحمان روایـت می نمایند و علی بن محمد آن را از آن دو نقل می کند .[46]
- حسن بن علی بن عثمان بن علی بن الحسین (ع) : وی از راویان مجهول است .[47] مطالعه در کتب انساب چنین نسبی را تایید نمی کند و برای امام سجاد فرزندی به نام عثمان ذکر نشده که دارای اعقاب باشد . شاید اشتباهی صورت گرفته و به جای اسم عمر، عثمان آمده باشد. زیرا امام سجاد را فرزندی به نام عمر الاشرف است و یکی از اعقابش " ابومحمد حسن بن علی الاصغر بن عمر الاشرف بن امام سجاد (ع) "[48] است که به احتمال فراوان همان شخص مورد نظر ما باشد ، زیرا در برخی منابع ،حدیث ذکر شده در کافی ، که راوی آن حسن بن علی بن عثمان است ، توسط حسن بن علی بن عمر بن علی بن حسین (ع) ، روایت شده است[49]. در کافی باب " ورود به مدینه وزیارت نبی صلی الله علیه و آله و دعا کنارمقبرۀ او" از او حدیثی نقل شده است ، وی آن را ازعلی بن جعفر الصادق (ع) روایت می نماید و علی بن مهزیار آن را از وی نقل می نماید.[50]
- حسن بن علی العلوی : نسبش به درستی معلوم نیست و ظاهراً از مشایخ کلینی می باشد . کلینی در باب های " آن که امامش را بشناسد تقدم و تأخر این امر زیانی به او نمی رساند " ، " زندگی صاحب امان علیه السلام " ،" تیمم " و " ساختن مساجد و." بدون واسطه از وی حدیث نقل می کند ، که در سه مورد ، حسن احادیث را از سهل بن جمهور، روایت می نماید . [51]
- حسن بن عیسی بن محمد بن علی بن جعفر الصادق (ع) : از جمله راویان حدیث شیعه است شیخ مفید ، شیخ صدوق و کلینی از وی حدیث روایت کرده اند .[52] کنیه اش ابو محمد است . فرزندش علی در قم زندگی می کرد و فرزند دیگرش به نام ابوالحسن محمد ، در اصفهان نقیب سادات بود .[53] کلینی در باب های " امرغیبت " و " زندگی صاحب امان علیه السلام " از وی حدیث نقل می کند که درمورد نخست او حدیث را از پدرش روایت می نماید و در مورد دوم خود راوی است و علی بن محمد از وی دو حدیث را نقل می کند .[54]
- حسن بن محمد الجوانی بن عبیدالله الاعرج بن حسین الاصغر بن امام سجاد(ع) : کلینی نسب او را " حسن بن محمد بن عبدالله بن حسن بن علی بن الحسین بن امیرالمومنین " نوشته است ، که احتمالاً در استنساخ توسط کاتبین کلمات تغییرکرده و عبیدالله به عبدالله وحسین به حسن مبدل شده است. اما با آمدن نسبت جوانی در پایان نسب وی مشخص می گردد که منظور: حسن بن محمد بن عبیدالله بن حسین بن امام سجاد (ع) است ، زیرا غیر از او شخص دیگری در میان فرزندان ائمه با نسبت جوانی نداریم و نسل وی به جوانیون معروف می باشند ، که در کوفه و طبرستان می زیسته اند .[55] امام جواد (ع) وی را به عنوان شاهد وصیتش بر فرزندش امام هادی (ع) قرار داد .و او شهادتش را با خط خود در این زمینه نوشت . این مطلب را کلینی درباب " اشاره و نص بر ابی الحسن الثالث علیه السلام " آورده است .[56]
- حسین بن حسن العلوی : صاحب " مستدرکات علم رجال الحدیث " به نقل از کتاب غیبه شیخ طوسی نسب او را " حسین بن حسن العلوی بن حسین بن حسن بن علی بن ابی طالب (ع) " آورده است ، ولی نسابیون این نسب را تأیید نمی کنند و بر آنند بنوالاثرم ، که فرزندان حسین بن حسن بن علی بن ابی طالب (ع) هستند ، نسبشان صحیح نیست .[57] کلینی در باب " زندگی صاحب علیه السلام " از او حدیث معجزۀ صاحب امان (ع) را نقل می کند .[58] احتمالاً وی شخصیت جداگانه ای غیر از حسین بن حسن الحسنی است که خواهد آمد .
- حسین بن الحسن الحسنی : او ظاهراً از راویان حسن[59] حدیث شیعه و از مشایخ کلینی است . شیخ مفید از وی حدیث روایت کرده است .[60] کلینی در باب های " اشاره ونص برحسن بن علی علیه السلام " ، " زندگی علی بن حسین علیه السلام " و " زندگی ابی الحسن علی بن محمد علیه السلام " مستقیماً از او حدیث نقل می کند که وی آن ها را از ابی طیب یعقوب بن یاسر و ابراهیم بن اسحاق الاحمرروایت می نماید .[61]
- حسین بن زید بن علی السجاد(ع) : وی عالم و محدث برجسته و مرد بزرگ بنی هاشم از نظرسخن و بیان شیوا ، جمال نیکو، زهد ، فضل و بخشندگی به شمار می رفت .[62] او تربیت یافتۀ امام جعفر صادق (ع) بود ، در خانۀ ایشان رشد و نمو یافته بود و از ایشان علوم زیادی آموخته بود[63] و از اصحاب آن حضرت به حساب می آمد . او به خاطر گریه فراوان به ذی الدمعه شهرت یافته بود . وی از پدرش زید ، عمویش امام باقر(ع) ، امام جعفرصادق (ع) ، موسی بن جعفر (ع) ، عبدالله وعمرفرزندان امام سجاد (ع) ، اسماعیل بن عبدالله بن جعفربن ابی طالب ، ابن جریح ، ام علی دختر امام سجاد و برخی شخصیت های دیگر حدیث روایت کرده است . فرزندانش یحیی واسماعیل ، دراوردی ، ابو غسان الکنانی ، ابو مصعب اهری و عباد الرواجنی از وی حدیث روایت نموده اند . او سرانجام در سال 134 ق . و به قولی در حدود سال 190 ق . و به روایتی دیگر درحدود سال 200 ق. درگذشت .[64] نسل وی از سه فرزندش به نام های : یحیی المحدث ، ابا عبدالله حسین - که درکرمان می زیست – و علی الشبیه بود.[65]
کلینی در دوازده باب ازباب های کافی از حسین بن زید ، حدیث روایت کرده که ایشان مستقیماً آن ها را از امام صادق (ع) حدیث روایت کرده است و اشخاصی مانند : صفوان بن یحیی ، محمد بن ابراهیم کوفی ، خلف بن حماد و عبدالله بن حسین پسرش احادیث را از وی نقل کرده اند . برخی از این باب ها عبارتند از : " روزه کفاره الیمین " ، " هدیه "، " وجوه نکاح " ، "آداب تجارت " ، " نوادر " ،" کراهت جماع مرد با همسرش در خانه ای که کودکی در آن است " و "حدیث زینب عطار" [66]
- حسین بن علی العلوی : نسب وی به درستی مشخص نیست .ظاهراً از مشایخ شیخ کلینی بوده است . کلیـنی در کتاب الحجه باب " کسـی که امامـش را بشـناسد تقدم وتأخـر این امرضرری برایـش ندارد " از اوحدیث نقل می کند که وی این حدیث را از سهل بن جمهور روایت نموده است .[67]
- حسین بن موسی بن جعفر (ع) : او ملقب به مفقود است و مادرش ام ولد بود .[68] در مورد مکان زندگی و اعقاب وی اختـلاف نظر است . برخی بر این عقیـده اند که حسـین بن موسـی (ع) مقیـم بغـداد بود ، پسرانش ابوالقاسم و عبیدالله نام داشتند و دخترانی به نام های ام الحسن ، ام الحسین و ام جعفرنیزداشته است .[69] برخی دیگر معتقـدند نسـل حسین بن موسی منقرض شده و گروهی سه فرزند به نام های عبدالله ،عبیدالله و محمد برای او ذکر کرده اند. در این میان در طبس قومی از قرن چهارم هجری خود را اعقاب حسین بن موسی (ع) می دانند و بر این باورند که او در طبس درگذشته و آرامگاهش نیز در آن شهر است .[70] اکنون آرامگاه وی در طبس زیارتگاه زائران است و با شکوه و عظمت خاصی ساخته شـده است .
کلینی در کافی باب " حنا کردن بعد ازاستعمال نوره " از حسین بن موسی (ع) حدیث نقل می کند . او حدیـث را از پدرش امام موسـی (ع) روایت می نمایـد و ابراهیـم بن اسحاق الاحمـر آن را از وی نقل می کند.[71]
- حکیمه بنت امام جواد (ع) : نام ایشان در کتب انساب آمده است .[72] در کافی باب " ذکر کسانی که حضرت صاحب امان را دیده اند " از وی حدیث نقل شده است . او برای موسی بن محمد بن قاسم بن حـمزة بن موسـی بن جعـفر(ع) روایـت می کند که حضرت صاحـب امان را در شب تولدش دیده است .[73]
- خدیجه بنت عمر بن علی بن الحسین (ع) : نامش در سرالسلسلة العلویه آمده است . وی همسر حسین بن زید بن امام سجاد (ع) است و از وی صاحب سه فرزند به نام های : عبدالله ، قاسم ویحیی شد .[74] در کافی باب " آن چه ادعای امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند " از وی حدیث روایت شده است . او حدیث را ازعمویش امام باقر (ع) نقل می نماید و عبدالله بن ابراهیم بن محمد جعفری آن را از او روایت می کند .[75]
- زیدالشهید بن امام علی السجاد (ع) : اوپس از امام باقر (ع) شریف ترین و بزرگوارترین و برترین فرزند امام سجاد (ع) بود . وی مردی عابد ، پارسا ، فقیه ، بخشنده و دلیر بود . او همواره با قرآن مأنوس بود و از آن جدا نمی گردید ، به همین علت لقب " حلیف القرآ ن "[76] را یافت . شیخ طوسی اورا در زمرۀ اصحاب امام سجاد (ع) ، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) آورده است .[77] وی برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر و خونخواهی امام حسین (ع) و بر ضد حکومت جابرانۀ هشام بن عبدالملک به سال 120 ق. درکوفه ، قیام نمود و مردم را با شعار" الرضا من آل محمد " دعوت کرد و منظورش دعوت به امامت خودش نبود ، زیرا شایستگی امام محمد باقر(ع) را برای امامت بیش از خود می دانست و از وصیت ایشان مبنی بر امامت امام صادق (ع) ، پس از امام باقر(ع) آگاه بود . مردم کوفه با او بیعت کردند ، ولی به مانند گذشته برسر پیمان خود نمانده ، وی را تنها گذاشتند .[78]اودر جنگ با سـپاه امــوی شـهید شــد و چهار سال جنازۀ وی درکـوفـه به دار آویخته بود ، پـس از آن نیز جنازه اش را سوختند و خاکسترش را در رودخانه ریختند .[79] امام صادق از موضوع شهادت زید بسیار متأثر شد و هزار دینار بین خانوادۀ کسانی که با وی قیام کرده و کشته شده بودند ، تقسیم نمود . شهادت زید روز دوشنبه دوم صفر سال 120 ق. اتفاق افتاد .[80] پس ازشهادت زید برخی از شیعیان قائل به امامت او شدند و فرقۀ زیدیه راتشکیل دادند . نسل زید از سه فرزندش به نام های حسین ذی العبره ( ذی الدمعه ) ، ابو عبدالله محمد ، و ابویحیی عیسی موتم الاشبال می باشد .[81]
کلینی درباب های " قتل "، " خوردن حیوانات وحشی و پرندگان و. " ، " حق اولاد " و" شراب خوردن" از وی حدیـث نقل می کـند . وی این احادیـث را از پدر و اجـدادش (علیهم الـسلام ) روایـت می نماید و عمروبن خالد و ابی خالد الواسطی آن ها را از وی روایت می کنند .[82]
- زید بن علی بن حسین بن زید بن امام علی السجاد(ع) : از سلسله راویان حسن[83] حدیث شیعه است شیخ مفید از وی حدیث روایت کرده است .[84] وی عالم علم انساب بود و در بغداد می زیست و کتابی تحت عنوان : " مقاتل " نیز نگاشته است . مادرش فاطمه دختر اسماعیل بن محمد الارقط بن عبدالله باهر بن امام سـجاد(ع) است . او از دو فرزندش به نام های محمـد و حسـین صاحب نسل شده است ، که نسل آن ها را " بنوالشبیه " می گفته اند .[85] وی مورد توجه و عنایت امام هادی (ع) نیز قرار داشته است .[86]
درکافی باب " زندگی ابی الحسن علی بن محمد الهادی علیه السلام " از وی حدیث نقل می کند . او حدیث را از امام هادی نقل می نماید و محمد بن علی آن را از وی روایت می کند .[87]
- عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن الامیر بن زید بن امام حسن (ع) : محدث ثقه و زاهد بزرگ[88]خاندان حسنی است ، کنیه اش ابوالقاسم و مادرش ام ولد است . شیخ طوسی او را در زمرۀ اصحاب امام حسن عسکری نوشته است .[89] او صاحب کتاب " خطب امیر المومنین علیه السلام " است. او به حالت فرار از طبرستان به ری رفت و درمحلۀ موالی ، در سرداب خانۀ یکی از شیعیان ساکن شد. وی در آن جا مشغول عبادت بود ، روزها را روزه می گرفت و شبانگاهان برمی خاست و به طور مخفیـانه به زیارت قـبر یکی ازاولاد امام موسـی کاظم (ع) ، که نزدیـک آرامگاه کنونی وی است ، می رفت .
کم کم خبرآمدن وی به ری ، به شـیـعیان آل محمد رسید و آن ها او را شناختند. دراین بین یـکی از شیعیان ، پیامبر(ص) رادر خواب دید که به وی فرمود : مردی از فرزندانم در محله موالی و زیر درخت سیب در باغ عبدالجبار بن عبدالوهاب دفن می شود و به مکانی که اکنون عبدالعظیم آن جا دفن است، اشاره نمود . آن مرد برای خرید آن مکان نزد صاحب باغ رفت .در آن جا متوجه گردید که صاحب باغ نیز چنین رویایی دیده است .این امر باعث شد تا صاحب باغ آن جا را وقف بر این سید شریف و شیعیان نماید ، تا در آن مکان ، دفن گردند . آن گاه که عبد العظیم درگذشت و مشغول غسل وی بودند در جیبش شجره نامه اش را یافتند .[90]نسابیون معتقدند نسل عبدالعظیم از بین رفته است . او پسری به نام محمد داشت که مادرش فاطمه بنت عقبة بن قیس الحمیری بود و بدون نسل از دنیا رفت و همچنین سه دختر به نام های ام سلمه ، خدیجه و رقیه را برای وی ذکر کرده اند .[91]
کلیـنی در27 باب از باب هـای کافی ، ازجمـله : " معانی اسـماء و اشـتقا ق آن ها " ، " بداء " ، " ائمه علیهم السلام نور پروردگارعزو جل هستند " ، " آیاتی که خداوند درقرآن ذکرمی کند ائمه علیهم السلام هستند " ، " نسبت اسلام " ، " خطبۀ نکاح " و. ازعبدالعظیم حدیث روایت می نماید . که وی این احادیث را از امام جواد (ع)، امام هادی (ع) ، علی بن اسباط ، موسی بن محمد عجلی ، هشام بن حکم ، محمد بن فضیل و. روایت می کند و افرادی چون : احمد بن مهران ، سهل بن جمهور، احمد بن محمد بن خالد و. از وی آن احادیث را روایت کرده اند .[92]
- عبدالله بن اسحاق العلوی : نسب وی به درستی مشخص نیست . سه احتمال در مورد وی وجود دارد . نخست این که وی عبدالله الشبیه باالنبی بن اسحاق بن عبدالله رأس المذری بن جعفر بن عبدالله بن جعفر بن محمد بن حنفیه بن علی بن ابی طالب (ع) باشد[93]، دیگر این که وی عبدالله الجدی بن اسحاق بن ابراهیم الغمر بن حسن بن امام حسن (ع) باشد ، که در واقعۀ فخ به همراه حیسن بن علی شهید شد[94]و دیگراین که عبدالله بن اسحاق بن عبدالله الباهربن زین العابدین (ع) باشد.[95] احتمال نخست بیشتر به مقصود ما نزدیک است و اعقاب محمد حنفیه بیشتر با نسبت علوی درمنابع آمده اند. به هر روی در کافی باب های " تولد ائمه " و " لباسی که نمازخواندن با آن کراهت دارد و آنچه کراهت ندارد " از وی حدیث نقل شده است . عبدالله از محمد بن زید الرزامی و حسن بن علی حدیث را روایت می نماید و علی بن محمد از وی آن را نقل می کند .[96]
- عبدالله بن حسن العلوی جمیعا : نسبش مشخص نیست . کلینی در نه باب از باب های کافی از جمله در باب های " پست ترین معرفت " ، " جوامع توحیدی " ، " مشیت و اراده " ، " کسی که دیه ندارد " و" مردی که مملوکش را می کشد " از عبدالله بن حسن علوی حدیث روایت می کند که در هشت مورد آن ها را از فتح بن یزید جرجانی و یک مورد را از علی بن ابراهیم روایت می نماید . و آن احادیث رامحمد بن حسن از عبدالله نقل می کند .[97]
- عبدالله بن حسین بن زید بن علی السجاد (ع) : مادرش خدیجه دختر عمر بن علی زین العابدین (ع) است وی با یحیی و قاسم فرزندان حسین بن زید از این مادر متولد شد و دارای نسل نیز بود.[98]کلینی در کافی در باب های " کراهت جماع مرد با همسرش در خانه ای که کودکی در آن است " و " اسماء و القاب " از وی حدیث نقل کرده ، عبدالله این احادیث را از پدرش و پدرش نیز از امام صادق (ع) روایت نموده است و علی بن ابراهیم نیز از عبد الله روایت کرده است .[99]
- عبدالله بن محـمد بن عـمربن علی بن ابی طالب (ع) : از اصـحاب امام سـجاد و امـام صـادق (ع) می باشد. کنیه اش ابو محمد و مادرش خدیجه دختر امام سجاد (ع) است ، برخی نیز معتقدند مادرش ام ولد بوده است . وی چهار فرزند ذکور به نام های احمد ، عیسی المبارک و یحیی الصوفی - که مادرشان فاطمه دختر عبدالله بن محمد الباقر(ع) بود - و محمد که مادرش ام ولد بود .[100]
کلینی در باب های " ثواب تعزیه " ، " مزایای آب " ، " نوادر " و " مزایای گوشت " از عبدالله حدیث روایت می کند . او احادیث را از طریق پدرش از جدش امیرالمومنین روایت می نماید و فرزندش عیسی نیز این روایات را از وی نقل می کند .[101]
- عبدالله بن موسی بن جعفر (ع) : از اصحاب پدرش امام کاظم (ع) و برادرش امام رضا (ع) است .[102] مادرش ام ولد بود .[103] او از دو فرزندش به نام های محمد و موسی صاحب نسل شد .[104] او لباس خشن می پوشید و اثر مهر برپیشانیش مشخص بود. وی شخصی کریم و بزرگواربود و مزاری منسوب به او در راه اصفهان به قم وجود دارد[105] . کلینی در باب " کسی که به کار نیک و یا بد همت کند " ازعبدالله حدیث نقل می کند . عبدالله از پدرش حدیث را روایت می نماید و علی بن سائح از وی حدیث را نقل می کند.[106]
- علی بن ابراهیم بن محمد بن حسن بن محمد بن عبیدالله بن حسین بن علی زین العابدین(ع) : کنیه اش ابوالحسن است ، وی از راویان ثقه به حساب می آید و در علم انساب نیز مهارت داشت . او صاحب کتاب های " اخبار صاحب فخ " و " اخباریحیی بن عبدالله بن حسن " است . ابو الفرج اصفهانی از کتاب او حدیث روایت کرده است.[107] وی اعقاب زیادی داشت ، که برخی از آن ها نقبای واسط بودند.[108] او معاصر کلینی و از مشایخ وی به حساب می آید . کلینی در باب های" گناهان " ، " مشیت و اراده " ،" پنیر" و " پر زاید راست بر سر مرغ " از او حدیث روایت می کند . علی بن ابراهیم این احادیث را از جدش محمد بن حسن، پدرش محمد و سلیمان بن جعفر جعفری روایت می نماید و اشـخاصی چون شیـخ کلیـنی ، محمد بن سلیمان دیلمی ، محمد بن یحیی و محمد بن حسن از او روایت می کنند.[109]
- علی بن جعفر الصادق (ع) : شیخ طوسی او را از اصحاب پدرش امام صادق (ع) ، امام کاظم (ع) و امـام رضا (ع) آورده است.[110] او از کسانی است که بسیار حدیث نقل کرده و راه و روشی استوار داشت ، بسیار دانشمند و پارسا و همواره ملازم خدمت برادرش امام کاظم (ع) بود و اخبار زیادی از ایشان روایت کرده است .[111]ابو نصر بخاری می گوید : ابوالحسن علی عریضی کوچکترین فرزند امام صادق (ع) محسوب می شد ، مادرش ام ولد بود وی هیچ گاه پدرش راندید و از او نیز حدیث روایت نکرده است بلکه بیشتر روایاتش از برادرش امام کاظم (ع) و پسر عموی پدرش حسین بن زید الشهید بن امام سجاد(ع) است . او زندگی طولانی داشت و امام رضا (ع) ، امام جواد (ع) و امام هادی (ع) رادرک کرد . و در زمان امام هادی (ع) درگذشت .[112] او صاحب کتبی به نام های : " الحلال و الحرام " ،" المسائل " و" المکاسب " بود که دو مورد اخیر سوالات وی از امام کاظم (ع) و جـواب آن حضـرت می باشد .[113]مشهور است که در اواخر عمر به دعوت قمی ها به آن شهر رفت و در آن جا درگذشت. بقعه ای در آن جا منسوب به نام وی وجود دارد .[114] اعقاب علی بن جعفر به دلیل ست پدرشان در عریض- روستایی نزدیک مدینه- به سادات عریضی شهرت دارند. فرزندانش به نام های احمد اکبر ، احمد اصغر ، حـسن ، حسـین ، جعـفر ، علی ، عبدالله ، عیسـی ، قاسم ، محمـد اکبر و محمد اصغر بودند. [115]
درکـافی حـدود هفتاد مـورد و از جمله در باب های " ائمه علیهم السلام ولی امـر خدا و خزانۀ علم اویند " ، " ائمه علیهم السلام در علم و شجاعت و طاعت برابرند " ، "غیبت صاحب امان " ، " قلت تعدادمومنین " ،" برآوردن حاجت مومن " " غسل میت " ، " فریضۀ حج وعمره " و. ازعلی بن جعفر ، حدیث روایت شده ، که اکثریت آن ها را از برادرش امام کاظم (ع) روایت می نماید و افرادی چون العمرکی بن علی جمیعا ، احمـد بن محمـد بن عبـدالله و موسی بن قاسم ازوی حدیث را روایـت کرده اند.[116]
- علی بن محمد العلوی : از سادات معاصر امام جواد(ع) است ، نسبش به درستی مشخص نیست. کلینی در باب " حج آدم علیه السلام " از وی حدیث نقل می کند . علی این حدیث را ازامام جواد(ع) روایت می نماید و احمد بن محمد آن را از او روایت می کند .[117]
- عیسی بن عبدالله بن محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب (ع) : وی محدث ، نسابه و شاعر بود[1] کتابی در حدیث داشت که دیگران از آن روایت کرده اند . وی از اصحاب امام صادق (ع) و شیعۀ امامی به شمار می فت و دارای حسن عقیده بود .[119] مادرش ام الحسین دختر عبدالله بن محمد باقر(ع) بود .عیسی مشهور به مبارک بود و شخصی شجاع و آزاده به شمار می رفت ، پس از شهادت حسین بن علی در فخ او تنها کسی بود که در رثای او و یارانش آشکارا شعر سرود و آن هنگام که والی مدینه او را از این کار منع کرد ، در پاسخ این جمله را گفت : " تقتلوننا و تمنعوننا البکاء و الندبه "[120] فرزندان ذکورعیسی عبارت بودند از: احمد که عالم علم انساب بود و به " الفنفنة " شهرت داشت ، محمد الاکبر و علی الفقیه که اعقاب آن ها از بین رفته است .[121]
کلینی در12 باب ازباب های کافی و از جمله در" مزایای گوشت " ، " مزایای علم " ، " مزایای آب " ، " کراهت رد کردن بوی خوش " ، " اشاره و نص برابی الحسن موسی علیه السلام " و. از اوحدیث روایت کرده است . عیسی این احادیث را از پدرش عبدالله و امام صادق روایت می نماید و اشخاصی چـون محمـد بن علی ، بـکربن صالح ، ابن ابی نجـران ، احمـد بن هـلال و. از او حدیـث را روایت کرده اند .[122]
- فاطمه بنت امام حسین (ع) : مادرش ام اسحاق دختر طلحه بن عبیدالله بود .[123]وی همسرپسر عمویش ، حسن المثنی بن امام حسن (ع) بود و از وی صاحب سه فرزند به نام های عبدالله المحض ، ابراهیم الغمر و حسن المثلث شد . وی در حادثۀ عاشورا شرکت داشت و به همراه اسرای اهل بیت به شام منتقل گردید . او پس از حسن المثنی با عبدالله بن عمر بن عثمان بن عفان ازدواج کرد .[124] او در کافی ، باب " نشانه ها و صفات مؤمن " از پیامبر (ص) حدیث روایت می نماید ، که عبدالله بن حسن المثنی ، پسرش این حدیث را از وی روایت می کند .[125]
- محمد بن احـمد العلوی : نسب وی به درستی معلوم نیست . در کافی باب های " اشاره و نص برابی محمد حسن عسکری علیه السلام " و" نهی ام بردن صاحب امان (ع) " از وی حدیث نقل شـده اسـت وی این احادیـث را از داود بن قاسـم روایـت می کنـد و علی بن محمد آن ها را از او نقــل می نماید .[126]
- محمد بن اسماعیل بن موسی الکاظم (ع) : نام وی را بیهقی ذکر کرده است و عنوان داشته نسلش از بین رفته است .[127] در کتاب کافی باب " کسانی که صاحب امان را دیده اند " از وی حدیث نقل شده است . او در حالی که مسـن ترین فرد از فرزنـدان رسـول الله (ص) بـود ، اظهار می داشـت که حضـرت صاحـب الـزمان (عـج) را دیده است و علی بن محمـد این حدیـث را از وی روایـت کرده اسـت .[128]
- محمد بن اسماعیل علوی : نسب او معین نیست . آیت الله خویی احتمال داده وی همان محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر(ع) باشد .[129] در کافی باب " مولد ابی محمد حسن بن علی (ع) از او حدیث نقل شده که راوی اصلی ، خود اوست و علی بن محمد از وی حدیث را روایت می نماید .[130]
- محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن موسی الکاظم (ع): او در بغداد ساکن بود و ازعبدالله وحسن عموهای پدرش ، احمد بن نوح خزار و. روایت کرده است. وی مشهور به شریف بود و بازماندگانش عبارت بودند از : احمـد در دینـور، اسـماعـیل که اعقـابـش در ری و واسـط بودند و عـلی که در بغـداد می زیست .[131] در کافی باب " زندگی ابی محمد حسن بن علی (ع) " از وی دو حدیث نقل شده ، که راوی آن خود اوست و علی بن محمد آن ها را از وی روایت می نماید .[132]
- محمد بن حسین العلوی : نسب او مشخص نیست . آیت الله خویی احتمال داده وی محمد بن حسین بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب باشد .[133] این احتمال نیز وجود دارد او محمد بن حسین بن زید الشهید بن امام سجاد باشد ، که پدرش حسین و برادرش یحیی ، محدث بودند .[134] در کافی ، باب " شستن سر" از وی حدیث نقل شده است . او این حدیث را ازطریق پدرش ، از جدش امیرالمؤمنین روایت می نماید و عبید بن یحیی الثوری العطار آن را از وی روایت می کند .[135]
- محمد بن حمزه العلوی : نسبش مشخص نیست . وی از معاصرین امام جواد (ع) است . و احتمال دارد محمد بن حمزة بن احمد بن عبدالله بن محمد بن عمر الاطرف بن امیر المومنین باشد .[136] در کافی باب " ورع " از او حدیث نقل شده است ، که آن را ازعبیدالله بن علی روایت می کند و محمد بن مسلم آن را از وی روایت می نماید و در باب " مردی که همسرش مرده و از وی جز همسرش باقی نمانده است " نامۀ وی به امام جواد (ع) و سؤال از ایشان در این مورد آمده است .[137]
- محمد بن عبدالله بن علی السجاد (ع) : وی از اصحاب امام صادق (ع) است و از ایشان روایت می کند و در سال 148 ق. در سن 58 سالگی درگذشت .[138] او مکنی به ابو عبدالله وملقب به ارقط بود و از محدثین بزرگ مدینه به شمار می رفت . فرزندانش به نام های : اسماعیل ، عبدالله ، عباس ،هارون ، فاطمه کبری - که همسر علی العریضی بن امام صادق شد (ع) شد- ، فاطمه صغری ، رقیه و زینب - که همسر حمزة بن عبیدالله الاعرج بن حسین الاصغر بن امام سجاد(ع)گردید - بودند.[139]
در کافی با ب " نوره " از او حدیث نقل شده است وی حدیث را از امام صادق (ع) روایت می نماید و ابی کهمس آن را از وی روایت می کند .[140]
- محمد بن علی بن ابراهیم بن موسی الکاظم (ع) : از زندگی او اطلاعی در دست نیست. در تهذیب الانساب آمده : علی بن ابراهیم بن موسی (ع) فرزندانی داشته که نسلشان از بین رفته است .[141] در کافی در دو مورد ، یکی در باب " زندگانی ابی محمد حسن بن علی (ع) " که خود راوی آن است و محمد بن ابراهیـم معـروف به ابن کـردی از وی این حدیـث را روایـت می نمایـد و این روایـت نشـان می دهد او و پدرش ، از واقفیه بوده اند . و دیگر در باب " زندگی صاحب امان (ع) " ازمحمد بن علی بن عبدالرحمان عبدی حدیث روایت می کند و علی بن محمد ا آن را از وی نقل می نماید .[142]
- محمد بن علی بن جعفر الصادق (ع) : شیخ طوسی وی را در زمرۀ اصحاب امام رضا (ع) آورده است .[143] مادرش ام ولد بود . وی صاحب فرزندانی به نام های عیسی ، جعفر ، علی ،حسین و یحیی بود و نسـل وی زیاد بـوده است ، برخـی در مدیـنه ، عـده ای در فراهان و دیگر بلاد پراکنده بوده اند .[144] در کافی باب های تفسیر آیۀ " لا تخرجوهن من بیوتهن ولا تخرجن " ، " نرد و شطرنج " و " حمام " مستقیماً از امام رضا (ع) حدیث نقل کرده است و اشخاصی چون : علی بن اسباط ، موسی بن قاسم ، و موسی بن عبدالله از وی آن احادیث را روایت می کنند .[145]
- موسی بن محمد بن اسماعیل بن عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب (ع) : از زندگی وی اطلاعی در دست نیست . در کافی باب " آنچه دعوی امامت راستگو را از دروغگو معلوم می کند " ازجعـفر بن زید بن امام کاظم (ع) حدیـث روایت می کنـد و محمـد بن ابراهـیم آن روایـت را از وی نقـل می کند .
- موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی الکاظم (ع) : نامش در کتب انساب آمده است ، اعقابش در طبرستان بوده اند .[146] در کافی باب " ذکر کسانی که صاحب امان (ع) را دیده اند " از حکیمـه بنـت امـام جـواد (ع) حدیـثی روایـت می کنـد و حسـین بن رزق الله از وی آن حدیـث را نقـل می کند .[147]
- یحیی بن عبدالله بن حسن بن امام حسن (ع) : وی معروف به صاحب دیلم است و در زمان هارون الرشید عباسی در دیلم قیام کرد . هارون با مکر و حیله وی را دستگیر کرد و سرانجام در حبس هارون و از فرط گرسنگی شهید شد. نسل وی از تنها فرزندش محمد است که وی نیز در حبس هارون درگذشت .[148] در کافی باب های " اینکه سرچشمۀ علم در خانۀ آل محمد علیهم السلام است " ، " مکر و پیمان شکنی " ، " طلاق اضطراری " و. از وی حدیث نقل شده است ، که وی آن احادیث را از امام صادق (ع) روایت می کند و افرادی چون : ابن محبوب ، عبدالرحمن بن حماد انصاری و. از وی حدیث نقل کرده اند .[149]
منابع و مآخذ :
ابن عنبه ، احمد : الفصول الفخریه ، به اهتمام سید جلال الدین محدث ارموی ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ، 1363 ش .
ابن قولویه قمی ، جعفـر بن محمد : کامل ایارات ، تحقیـق شـیخ جواد قیـومی ، موسسه نشر الفقاهة ، چاپ اول ، 1417 ق .
اصفهانی ، ابی الفرج : مقاتل الطالبیین ، مقدمه و اشراف کاظم المظفر ، قم ، منشورات الرضی و زاهدی ، چاپ دوم ، 1405 ق .
بخاری ، ابی نصر : سر السلسلة العلویه ، مقدمه و تعلیق سید محمد صادق بحرالعلوم ، نجف ، مطبعة الحیدریه ،1381 ق .
بلاذری ، احمد بن یحیی : انساب الاشراف ، تحقیق سید محمد باقر محمودی ، بیروت ، موسسه الاعلمی ، چاپ اول ، 1394 ق .
بیهقی ، ابوالحسن علی : لباب الانساب ، تحقیق سید مهدی رجایی ، قم ، کتابخانۀ آیت الله مرعشی ، چاپ اول ، 1410 ق .
رجائی ، سید مهدی : الکواکب المشرقة ، قم ، کتابخانه آیت الله مرعشی ، 1380 ش .
شیخ مفید : الارشاد ، ترجمه و شرح سید هاشم رسولی محلاتی ، انتشارات علمیه اسلامیه .
شیخ مفید : المزار ، قم ، مدرسه امام مهدی ، چاپ اول .
شیخ کلینی : الکافی ، تحقیق علی اکبر غفاری ، دار الکتب الاسلامیه ، چاپ سوم ، 1367 ق .
طبا طبا ، ابی اسماعیل ابراهیم بن ناصر : منتقلة الطالبیه ، تحقیق سید محمد مهدی سید حسن الخرسان ، نجف ، چاپ اول ، مطبعة الحیدریه ، 1388 ق .
طقـطقی ، محمـد
اصفهان – فریدن
زیارتگاه "خواجه حسن ماضي" در روستای ششجوان شهرستان فریدن استان اصفهان با طول جغرافیایی 07/ 50 و عرض جغرافیایی 04 / 33 درجه و ارتفاع 2400 متر از سطح دریا قرار دارد .[1]
اين بقعه در بين مردم محل به "حسن مهزیار" شهرت دارد، آن ها بر اين باورند مقبره متعلق به "حسن بن علی مهزیار" از محدثین بزرگ شیعه در قرن سوم هجري است. با این حال تحقیق در منابع و مآخذ معتبر وجود بقعه حسن بن علی مهزیار را در منطقه اصفهان و به خصوص روستای ششجوان تأیید نمی کند بلكه بقعه پدر حسن یعنی "علی بن مهزیار" در اهواز مشهور است.
مستندات گواه بر این است که صاحب مزار؛ خواجه حسن ماضی از مشایخ عرفای نامدار منطقه اصفهان و خوانسار است كه مردم طوایف منطقه اعتقاد کاملی نسبت به او و حافظ سعد الدین عنایت الله خوانساری از اولاد او داشته اند.[2] تقی الدین اوحدی نیز در مقدمه کتاب "عرفات العاشقین" نسب خود را از طرف مادر به خواجه حسن ماضی رسانده، اظهار می دارد : "پریه قریب جرفاذقان مضجع اوست"[3] که منظور از "پریه" همان فریدن است . این مطلب در تذکره شعرای خوانسار نیز آمده است[4] و همچنین در سند ارائه شده در رابطه با تعمیر بقعه در سال 1311 ق[5] تصریح شده، بقعه ای که در روستای ششجوان واقع است، متعلق به "قطب العارفین خواجه حسن ماضی" است. علاوه بر اين، منطقه ای كه مقبره حسن ماضي در آن واقع شده، در دوره های تیموری و صفوی به نام خواجه حسن ماضی شهرت داشته است، چنان که در کتب حبیب السیر[6] و لب التواریخ[7] از این مکان یاد شده است. به نظر می رسد با مفقود شدن سنگ قبر خواجه حسن و همچنین تشابه اسمی او با حسن بن علی مهزیار، کلمۀ حسن ماضی در لهجۀ محلی به حسن مضی یا مهضی و اندک اندک به حسن مهزیار تبدیل گردیده است و همین مسأله اشتباهات بعدی را باعث شده است.
مزار فوق مساحتی حدود 50 متر دارد . قدمت این بقعه طبق نظر مسؤلین میراث فرهنگی به دوره صفویه می رسد که بر اثر مرور زمان تخریب گردیده . تاریخ سنگ قبور اطراف بقعه به بیش از هفتصد سال می رسد . این بنا به تازگی تجدید بنا شده است.
[1] - محمد حسین پاپلی یزدی : فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور / 341
[2] . یوسف بخشی خوانساری : تذکره شعرای خوانسار / 132.
[3] . تقی الدین اوحدی بلیانی : عرفات العاشقین نسخه خطی ؛ تقی الدین اوحدی بلیانی : سرمه سلیمانی ( مقدمه) / 7.
[4] . یوسف بخشی خوانساری : پیشین / 132.
[5] . سند ارسالی از فریدن ( موجود در گروه تراجم وانساب ).
[6] . خواند میر: حبیب السیر 4/445.
[7] . یحیی بن عبدالطیف قزوینی: لب التواریخ/373.
کتاب زندگی و فضیلت های آل عبا(ع) در کلام امام رضا(ع)» تألیف سیدحسن حسینی، اثر برتر یازدهمین جشنواره کتاب رضوی شد.
زندگی و فضیلت آل عبا(ع)در کلام امام رضا(ع)» یکی از آثار منتشر شده بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی است که به تازگی منتشر شده و در یازدهمین جشنواره بین المللی کتاب سال رضوی به عنوان اثر برتر انتخاب شده است.
1397/5/1 دوشنبه
به گزارش آستان نیوز در یازدهمین جشنواره بین المللی کتاب سال رضوی که به همت سازمان کتابخانهها، موزهها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی، برگزار شد، 4 اثر بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی برگزیده شد. کتاب زندگی و فضیلت آل عبا (ع)در کلام امام رضا(ع)» یکی از این آثار است.
کتاب زندگی و فضیلتهای آل عبا در کلام امام رضا(ع)» مجموعه حدیثی و تاریخی منسجم و فشردهای است که اطلاعات ارزشمندی را درباره زندگی، سیره و اخلاق آل عبا(ع) از زبان حضرت رضا(ع) برای خوانندگان ارائه میکند.
برخی از اطلاعات کتاب، احادیث گهرباری است که آن حضرت از پدران گرامی خویش شنیده و بازگو میکند و پارهای دیگر نیز دیدگاهها و تحلیلهای شخصی ایشان درباره وقایع و موضوعات خاص مربوط به زندگی آلعبا(ع) است که در پاسخ به سؤالات اصحاب یا در مجالس بحث و مناظرههای علمی بازگو شده است.
از آنجایی که آثار فراوانی درباره زندگی و فضیلت آل عبا(ع) به رشته تحریر در آمده است، ولی اثری که بتواند سخنان و دیدگاههای حضرت رضا(ع) را درباره آن حضرت در یک مجموعه منسجم گردآوری کند تا کنون تدوین نشده است. از این رو سید حسن حسینی نویسنده این کتاب، در اثر پیش رو با در نظر گرفتن این رسالت، کوشیده با استفاده از منابع معتبر و موثق حدیثی، تاریخی و فقهی، مجموعهای از احادیث حضرت رضا(ع) را درباره زندگی، سیره، اخلاق و فضیلتهای آل عبا گردآوری کند.
کتاب زندگی و فضیلتهای آل عبا در کلام امام رضا(ع)» در 5 بخش سامان یافته است و پس از مقدمه، از زبان حضرت رضا(ع) به صورت مختصر به بررسی حدیث کسا پرداخته شده است.
در بخشهای یکم تا پنجم این کتاب ، به ترتیب زندگی، سیره و فضیلتهای پیامبر(ص)، حضرت علی(ع، حضرت فاطمه(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)، از دیدگاه امام رضا(ع) مورد بررسی قرار گرفته و در هر بخش، اطلاعات مستند و سودمندی درباره هر یک از آن بزرگواران که اسوههای برجسته انسانیت هستند ارائه شده است.
معجزات پیامبر(ص) در مکه، تغییر قبله، فضایل پیامبر(ص)، واقعه غدیر، جانشینی پیامبر(ص)، دشمن علی دشمن خداست، فضیلت های حضرت فاطمه(س)، زندگانی امام حسن(ع)، ثواب زیارت قبر امام حسین(ع)، محرم و عاشورا و. عناوین برخی از موضوعاتی است که در فصول پنج گانه این کتاب به آن اشاره شده است.
کتاب، زندگی و فضیلتهای آل عبا در کلام امام رضا(ع)» در شمارگان یک هزار نسخه و در قطع وزیری تهیه و تنظیم شده و در اختیار علاقمندان به کتاب و کتاب خوانی قرار گرفته است.
متولد 1355، دررود نیشابور
دانشجوی دکتری تاریخ ایران بعد از اسلام دانشگاه فردوسی مشهد و پژوهشگر بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی
علایق: تاریخ محلی، تاریخ تشیع، انساب سادات
آثار
الف ) کتاب ها:
ب ) برخی مقالات
انتشار بیش از 40 مقاله کوتاه دایرة المعارفی در دایرة المعارف تشیع، دایرة المعارف آستان قدس، مجلۀ آستان هنر و هفته نامۀ خیام نامه.
آثار در دست اقدام
الف ) کتاب :
(نگاهی تاریخی به راه باستانی نیشابور – مشهد» از مسیر دررود – طرقبه)
در گذشته های نه چندان دور، زائران مشهد الرضا به غیر از راه اصلی که معروف به شریف آباد بود و از قدمگاه، دیزباد، شریف آباد، ده سرخ می گذشت و به مشهد منتهی می شد (مسیر فعلی نیشابور- مشهد) ازمسیرفرعی تابستانی دیگری که به راه دررود » معروف بود و ازمسیر قدمگاه به دررود و از دره ی کوه دررود به جاغرق و طرقبه می رسید، وارد مشهد می شدند. با توجه به اسناد و منابع موجود، مسیر دررود- طوس حداقل از دوره سلجوقیان تا عصر حاضر، در ایام گرم و معتدل سال (از اردیبهشت تا آبان ماه) مورد استفاه بود .کاروانسراها و زائرسراهای موجود درداخل شهر دررود، که چندی قبل از بین رفته و رباط های موجود درمسیر رودخانه و کوه دررود و جاغرق که هنوز آثاری از آنها به جای مانده است ونیزیافتههای باستان شناسی و نوشتههای مورخان و سیاحان داخلی و خارجی در دوره قاجار، گواهی بر اثبات این سخن است. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم سابقه استفاده از مسیرمال رو و پیاده رو دررود به طرقبه و دشت توس به چند هزار سال قبل باز میگردد.
زائرانی که از این مسیر به مشهد می رفتند بر بالای قله کوه دررود که ارتفاع آن حدود ۳۰۰۰ متر است، از خود یادگارهایی بر جای گذاشته اند و در چند نقطه سنگ چین هایی را احداث کرده و یا سنگها را روی هم انباشته کرده اند، که پس ازگذشت چندین قرن هنوز بر جای مانده اند و جلب توجه می نمایند. شاید اولین باری که این سنگ چین ها را ببینید مثل من تصور کنید که آن ها را چوپان هایی که در این محل به چرای دام مشغول هستند، احداث کرده اند، ولی زمانی که نگاهی محققانه به منابع تاریخی و سفرنامه های دوره قاجار بیندازیم متوجه می شویم که این سنگ چین ها توسط زایران امام هشتم احداث شده اند و هر زائری که پیاده این مسیر را طی می نموده از دامنه کوه سنگی را با خود حمل می کرده و در این مکان بر روی سنگچین می گذاشته است. زائرانی که در دوره قاجار ازمسیر دررود به مشهد مشرّف میشدند هرگز خاطره این کوه را از یاد نمیبردند؛ زیرا هنگامی که به قله کوه دررود میرسیدند با صحنه ای مواجه میشدند که وصف ناپذیر بود؛ اعتمادالسلطنه مورخ معروف دوره ناصرالدین شاه قاجار، در این خصوص مینویسد: زوّار که به این نقطه میرسد با وجود کمال خستگی راه ، از شدّت شوق و شعف رؤیت گنبد امام رضا، از خود بی خود شده و حالت غریبی به وی دست میدهد»
لرد کرزن؛ تمدار و وزیر خارجه انگلیس که در سال ۱۸۹۲م(۱۳۱۰ق) از مسیر کوهستانی دره دررود به مشهد مسافرت نموده ، علاوه بر اینکه از صعب العبور بودن این مسیر و مناظر طبیعی زیبای آن سخن به میان می آورد، عنوان می کند نقطههای همانند تپّه سلام» در جاده دررود وجود دارد، که در آن نقطه چون چشم زوّار برای نخستین بار به زیارت بارگاه امام روشن میشود، زانو برزمین میزنند و پیشانی بر خاک میسایند و به یاد مصائب وارده بر ائمه، گریه و زاری کرده، به سوی بقعه امام میشتابند.
ناصرالدین شاه قاجار در سفری که درسال ۱۲۸۴ق به خراسان داشت، برای تفریح و شکار به کوه دررود رفت. او از قله کوه دررود حرم امام هشتم را زیارت کرد و پس از صرف نهار در آنجا، به همراه شکارچیان و چادرنشینان بالای کوه سه رأس قوچ و برّه شکار کرد و سپس روانه داخل درّه دررود شد. در داخل درّه عدّهای از ن و مردان دامدار دررودی با ظروفی از میوهها و ماست و کشک به استقبال پادشاه رفتند و او نیز به آنها انعام داد. پس از آن در چمنزار نزدیک دررود نماز خوانده، مقداری میوه خورد و سپس روانه قدمگاه گردید.
در قرن پنجم هجری مسافران برای رفت و آمد بین نیشابور و توس از مسیر درّههای دررود و خرو میگذشتند. بیهقی در ذیل وقایع سال ۴۲۵ق آنگاه که از جنگ توسیان شیعه مذهب و نیشابوریان سنی مسلک و حمله اهل توس به نیشابور سخن میگوید عنوان میدارد: طوسیان از راه بژ، خرو، پشنقان و خالنجوی درآمدند، بسیار مردم، بیشتر پیاده و بی نظام…» این مطلب بیانگر این است که در آن زمان نیز رفت و آمد از مسیر درّههای بینالود، از جمله خرو با پای پیاده وجود داشته است. اگرچه درآن کتاب از دره دررود سخن نرفته، ولی این مکان نیز بی تردید محل رفت و آمد بوده است. آثار بر جای مانده رباط پای گدار» یا رباط پای کوه» در مسیر راه باستانی دررود به طرقبه که طبق تحقیقات باستان شناسان متعلق به دوره سلجوقی است، دلیلی براثبات این مدعاست.
نویسندگان و سیاحان درعهد قاجار گزارشهای جالبی از راه دررود به مشهد و توس ارائه میدهند. مؤلفی گمنام که در سال ۱۲۶۷ق. به قصد سفر هرات و مشهد از مسیر دررود گذشته در مورد آن میگوید: یوم چهارشنبه هفدهم را روانه به درود شدیم و بسیار منزل خوبی است. خوش آب و هوا، چشمههای بسیار خوب دارد» و دربازگشت از هرات درحالی که از راه تربت حیدریه به دررود آمده، قصد زیارت مشهد را دارد، چنین مینویسد: یوم یکشنبه بیست و ششم را وارد دررود شدیم و آنجا کثرت زوّار بسیاری بود، بهحدی که راه و جاه نبود و آن شب را در آنجا به سر بردیم.» و درجای دیگر دربازگشت از مشهد مینویسد: یوم شنبه، هفتم شهر ذیقعده از جاقرق برداشته، آمدیم به دررود و شش فرسنگ است. وقایع قابل نبود، همه اهل رعیّت شاکر و دعاگوی دوام عمر دولت جاوید آیت بودند و قیمت جنس از قرار: کاه تبریزی شصت و هفت دینار، جو تبریزی دویست دینار، نان هم سیصد دینار»
ا.هوتوم شیندلر» ازسیاحان دوره قاجار در سفرنامه خراسان خود مینویسد: از نیشابورالی مشهد دو راه دارد، که یکی راه شریفآباد و یکی دیگر راه دررود، میگویند. راه دررود نزدیک به پیشفروش میگذرد. در زمستان راه دررود از جهت زیادی برف، بسته است و راه بسیار سخت است»
سیفالدوله سلطان محمد؛ از شاهزادگان قاجار که در سال ۱۲۸۰ق. به مشهد مسافرت کرده، در سفرنامه خود از دررود و راه آن به مشهدالرضا چنین یاد میکند: اما تفصیل راه دررود: از قدمگاه الی رباط پای گردنه [رباط کمر زرد ]شش ساعت [است]، همه این راه کوه و درّه [است] اوّل راه به قدر یک ساعت، دامنه و سربالایی همواری است. همه جا محل زراعت و آبهای جاری، اوّل درّه ده بسیار بزرگ، پردرخت و باغ پر آب باصفایی است. اکثر فواکه [میوهها] از این ده میرود. سکنه زیادی دارد. ابریشم هم به عمل میآورند. از اوّل آبادی دررود تا آخر درختهای آنجا که در میان درّه کنار رودخانه است، دو ساعت میشود. همه جا سربالا و سنگ، می رود تا پای گردنه، که سرچشمه رودخانه دررود است. کاروانسرای کوچک سرپوشیده سنگی در دامن آن کوه هست. قدری خراب است. کنار این رود گلپر زیادی دارد. تمام کوه پر است از ریباس]ریواس[ . این کوه همیشه برف دارد و پر علف و گل است»
علینقی حکیمالممالک که در سفر نخست ناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۲۸۴ق. به مشهد همراه وی بود و گزارش این سفر را نوشته، در مورد راه دررود مینویسد: راه دررود که از میان دره درود و گلستان و طرقبه می رود و راه ییلاق و سایه وافریست، ولی عبور کالسکه و عراده و تخت به واسطه گردنه و پستی و بلندی هایی که در اوست، امکان ندارد.» و در جای دیگر ادامه راه دررود به مشهد را چنین توصیف میکند: در انتهای این گردنه [دررود] که به سمت جاقرق سراشیب میشود، جلگه شهر مشهد و خود شهر و آبادیهای آن سمت گردنه هویداست و در آن سمت گردنه کاروانسرای سنگی کوچکی است که اطراف و نواحی آن در کمال خضارت و نزاهت و بداعت است، الحق در ایام تابستان عبور از این راه بهمراتب به راه شریفآباد ترجیح دارد.»
اعتماد السلطنه در کتاب مرآت البلدان» در خصوص راه دررود به طرقبه مینویسد: از قدمگاه به شهر مشهد دو راه است: یکی از راه دررود که از میانه درّه دررود و گلستان و ترقبه میرود و راه ییلاق و سایه سار است، اما کالسکهرو نیست.» و در جای دیگر در اینخصوص مینگارد: راه آن از نیشابور که به درود میرود، در میان کوه بسیار سخت و دشوار است. جاده منحصر به راه باریکی است که سنگهای خرد و بزرگ از کوه به میان آن غلطیده، اعوجاج زیاد به دور تپّهها که بهطور نشیب و فراز واقع شدهاند، دارد. مخصوصاً جاده ایجاد نشده است، بلکه کثرت عبور و مرور کاروان معبری تشکیل داده است، که مسافرین از آنجا عبور مینمایند»
خانیکوف»، سیاح روسی، نیز که در عهد قاجار از ایران دیدن کرده و از طریق راه دررود به مشهد مسافرت نموده است، پس از آنکه به قدمگاه میرسد، در مورد راه دررود چنین مینویسد: در این محل راه به دو شاخه منشعب میشود: راه ویژه چاپار، از دشت میگذرد؛ چاپارها پس از پیمودن هشت فرسنگ به شریفآباد و طی شش فرسنگ دیگر به مشهد میرسند. راه دیگر کمی کوتاهتر است و چون از کوهستان میگذرد، عبور از آن در این فصل سال دلپذیرتر. پس از ارسال همه بار و بنه، از راه کاروان رو، به سوی مشهد، خود راه کوهستان [دررود] را در پیش گرفتیم که فریزر» قبلاً آن را به دقّت توصیف کرده است. امّا فصلی که مسافر انگلیسی این مسیر را دیده، فصلی مساعد نبوده تا راه در بهترین و زیباترین شکل خود جلوه کند. … وانگهی این مسیر به عنوان یک راه ارتباطی، وضع بسیار بدی دارد. عبور از آن به واسطه سیلابهای تند و شدید که از هر سو آن را قطع میکند و موجب خرابی راه میگردد، به خاطر وجود درختان و درختچههایی که موجب تنگی راه میشود و نیز فراز و نشیبهای تند و سنگلاخی که انسان در هر قدم با آن برخورد میکند، کاری بس دشوار است؛ امّا در فصل تابستان یکی از جالب ترین و خوش منظره ترین جادههای ایران به شمار میآید»
کلنل ییت» سیاح اروپایی نیز در مورد راه دررود به مشهد مینویسد: راهی که از این گردنه [جاغرق – دررود] میگذرد، راه مستقیم مشهد به نیشابور است و در فصل تابستان زوّار و کاروانها در آن زیاد آمد و شد میکنند. این مسیر در طول زمستان از ماههای نوامبر (آبان ) تا مارس (فروردین) بر اثر بارش برف مسدود است. »
درباره این سایت